معرفی علیرضا آیت اللهی
آخرین شعر های علیرضا آیت اللهی
یابن العلی ستاره بخت امامیان
آزاده ی بزرگ جهان و جهانیان
با نام تو چه ها که نکردند مفسدین
با نام تو چه ها که نشد تا به بامیان
قرنی فزون ز سیزد
جائی که « ادب » ، « بی ادبی » شد شعر است ؟
جائی که عبارت وجبی شد شعر است ؟ !!!
جائی که هزار قید و بند و دستور
« صِنع الکی » ، « بو العجبی » شد شعر
عید است نزد مُسلم ، پیغمبرشما را ،
مبعوث شد به عالم ، پیغام از خدا را
جبرئیل بر سر کوه ، گفتا بخوان بنامش ،
پروردگار آدم ، کاو آفرید مارا
ما
اینکه نیروئی فراتر از من و تو هست ؟ هست !
اینکه با یاری او بتوان ز هر خَم رست ؟ هست !
اینکه چون خود آفریده ، مهر و بخشش ها کند
با همه اینها « جها
آن پژوهشگر گفت :
« شعر ، نهری است ز احساساتی
که ز سرچشمه عشق
و پس از گرم شدن ،
فصل بهار
و آن : بهارِ احساس ...
از دلت می جوشد
چون یکی چشمه ز اع
بکی از مردمان سرخ - آبی
رفته بوده ست توی قصٌابی
گفته بودست شیر می خواهم
دوسه بسته پنیر می خواهم
ربٌ انگور هم اگر دارید
دو - سه تا بهر من نگهدارید
به هر شعر من آن شاعر ، شعورش شیره می گردد
شراب ناب شهد من ، به چشمش تیره می گردد
ندارد چشم دیدن ، این عسل ها ، این مثل ها را
به درد خود سری مظنون ،
« رسید مژده که ایٌام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین باز هم نخواهد ماند»
ز وحشیان طلبکار در سرای سریر
پلنگ و روبه و ببر دژم نخواهد ماند
« چه جای
شعرهایی جدید دارم که همه را فایل کرده ام ؛ امٌا انگیزه ی انتشار آنها را از دست داده ام . مدٌتی باید بگذرد تا دلم صاف شود . با این وجود محبٌت شاعران صا
کربلائی قربان ، پسری داشت بنام بهمان
از فلان ، بنتِ فلان ، بنتِ فلان ...
بی نژاد از همه سو ، بد نسب و بی بتٌه
از پدر یک گوربان ، مادرش هم که فلان